جهاد اقتصادی از نگاه دین
جهاد اقتصادی از نگاه دین
منبع : اختصاصي راسخون
در ابتدا روابط عادلانه را جانشین روابط غیر عادلانه، و سپس با به کار بردن تمام امکانات مادی و فنی ذخایر نهفته طبیعت را کشف نموده و استخراج نماییم، می توانیم بر نابسامانی های اقتصادی غلبه کنیم سال 1390 در شرایطی آغاز شد که انقلاب اسلامی ایران در چهارمین دهه از عمر پربرکت خویش و در دهه ای که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به دهه پیشرفت و عدالت شهرت دارد نام گذاری شده است به سمت فتح قله های بلند تر برای عزت ایران اسلامی به پیش می رود . با نگاهی به دفتر زرین تاریخ انقلاب به خوبی در می یابیم که گذشت هر سال از این تاریخ برکات و آثار فراوانی را برای کشور ما به ارمغان آورده است و در هرسالی مردم ما موفقیت های گوناگون را به دست آورده اند و مشکلات مختلفی را هم پشت سر گذاشته اند . به همین دلیل سالی که در پیش رو داریم نیز سالی مهم و بستر ساز خواهد بود چرا که برای آن برنامه های گوناگونی در نظر رفته شده است و به عنوان شروعی برای دهه متصل به سال 1404 که افق دید جمهوری اسلامی برای رسیدن به قله کامل موفقیت ها در زمینه های مختلف در سرتاسر منطقه و جهان به شمار می رود، محسوب می شود.حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله) به عنوان سکاندار کشتی انقلاب در پیام نوروزی خود به مناسبت تحویل نودمین سال از قرن 13 هجری شمسی با درایت و هوشمندی خاص و در ادامه روند نام گذاری های به جا در سال های قبل، این سال را به نام جهاد اقتصادی نام گذاری کردند و در حقیقت با این نام گذاری مفهوم جدید از جهاد را در غالب جهاد اقتصادی برای مردم تشریح کردند . البته در این مجال بسیار مناسب است که توصیه اکید امام خامنه ای (مدظله) در جمع زائرین و مجاورین بارگاه ثامن الائمه (ع) در اولین روز سال جاری را نیز آویزه گوشمان کنیم که نام گذاری سال تنها نباید به نصب تابلو در جای جای ایران محدود شود و اصلا نیازی هم به این کار نیست بلکه باید با تلاشی جهاد گونه برای رشد اقتصادی ایران بکوشیم و البته این به معنی این نیست که از حوزه های دیگر نیز غافل شویم بلکه باید با اولویت اقتصاد در همه حوزه ها تلاش کنیم .
کلید واژه:
جهاد اقتصادی ، اقتصاد دینی ، نظام اقتصاد اسلامی ،اقتصاد در قرآن ،عوامل پیشرفت اقتصادی، اسراف
مفهوم اقتصاد
اقتصاد از ريشه((قصد))به معنى راستى راه است و مى گويند:قصدت قصده ((آهنگ او كردم))اقتصاد در لغت به دو معنى است يكى از آن دو پسنديدهاست كه حد وسط و ميانه افراط و تفريط است مانند جود كه حد وسط اسراف و بخل محسوب مىشود يا شجاعت كه حد وسط تهور و ترس است و به همين معنى در قرآن به كار رفته است در قرآن هم به این معنا اشاره شده: و اقصدفى مشيك (1)یعنی:در رفتارت ميانه را برگزيندوم به امرى اطلاق مىگردد كه بين پسنديده وناپسند در نوسان است مانند آنچه كه بين عدل و جور قريب و بعيد فرض و مىشود.((فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد)) (2)یعنی:بعضى از آنان بر خود ستم كردند و بعضى راه ميانه را برگزيدند و در اصطلاح اقتصاد حالت ميانه و اعتدال بين زيادهروى و خست ورزى است . خداوند مى فرمايد:والذين اذا انفقوا لم يسرفوا لم يقتروا و كان بين ذلك قواما(3) یعنی:(و آنان كه چون هزينه كنند اسراف نمىكنند و خست نمىورزند بلكه ميان اين دور اه اعتدال را در پيش مىگيرند) ، اتفاقاً :و همين مفهوم در كلام اميرالمومنين در نهج البلاغه به لفظ اقتصاد تعبير شده است:امام مىفرمايد:ما عال من اقتصد: یعنی: (هركس ميانه روى پيشه كند (صرفه جويى كند)نيازمند نگردد)(4)علم اقتصاد: عبارت است از دانشی که به تخصیص بهینه کالاها و فراوردهها میپردازد. به عبارت دیگر، علمی است که به تفسیر حیات اقتصادی و پدیدههای آن و ارتباطشان با عوامل کلّی آنها اهتمام می ورزد.
نظام اقتصاد اسلامی:
عبارت است از مجموعه قواعد کلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی، در راستای تامین عدالت اجتماعی.مرحوم استاد مطهری در تبیین اقتصاد اسلامی میفرماید:اسلام دو پيوند با اقتصاد دارد : مستقيم و غير مستقيم . پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد از آن جهت است كه مستقيما يك سلسله مقررات اقتصادی درباره مالكيت ، مبادلات ، مالياتها ، حجرها ، ارث ، هبات و صدقات ، وقف ، مجازاتهای مالی يا مجازاتهايی در زمينه ثروت و غيره دارد . اسلام كتاب البيع ، كتاب الاجاره ، كتاب الوكاله ، كتاب الرهن ، كتاب الارث ، كتاب الهبه ، كتاب الوقف دارد . و از طرف ديگر میدانيم اصل " « نؤمن ببعض و نكفر ببعض »" همان طور كه قرآن كريم میفرمايد ، مطرود است ، عليهذا يا بايد اسلام را دربست بپذيريم و يا بايد دربست رد كنيم . پيوند غيرمستقيم اسلام با اقتصاد از طريق اخلاق است اين جهت برخی مذاهب ديگر نيز كم و بيش چنين میباشند . اسلام مردم را اين جهت برخی مذاهب ديگر نيز كم و بيش چنين میباشند . اسلام مردم را میكند به امانت ، عفت ، عدالت ، احسان ، ايثار ، منع دزدی ، توصيهخيانت ، رشوه. همه اينها در زمينه ثروت است. و يا قسمتی از قلمروی اين مفاهيم ثروت است . تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود ، حدود عدالت و دزدی و خيانت و رشوه و همچنين حدود ا مامت و عفت و احسان روشن نمیشود (7)دو نکته در مورد اقتصاد اسلامی
1-در اسلام اقتصاد وسيله است نه هدف: ما از نور خورشيد استفاده ميكنيم اما به خورشيد نميشود زياد نگاه كرد. به خورشيد نگاه كنيم كور ميشويم اما ازنورش استفاده ميكنيم. از آب دریا استفاده ميكنيم اما توي خود دريا غرق ميشويم. آب در بيرون كششتي، پشتي است يعني كشتي كه ميرود توي دريا، آب پشت كشتي است يعني حامل كشتي است. اما همين آب اگر وارد كشتي شود، كشتي را ممكن است غرق ميكند. ما نياز به اقتصاد داريم. اما هرگز نبايد بگوئيم اقتصاد زير بنا است. مثل اينكه انسان نياز به اكسيژن دارد اما هيچ كس نگفته كه اكسيژن زير بنا است. استفاده آري، نياز آري اما زير بنا و اصل به آن طور كه عدهاي ميگويند، خير. اقتصاد وسيله است نه هدف.2 - انسان اصالت دارد: در اقتصاد اسلامي، انسان اصل است. در ديدگاه اسلامي انسان خودش اصل است يعني انسان است كه ابزار توليد رامي سازد. ابزار توليد انسان را نميسازد. ما اراده ميكنيم، ما يك نيروهاي دروني وبيروني داريم. در آن ديد انسان اصل است و اقتصاد وسيله است. اينها ديد كلي است و بعد وارد زندگي ميشويم. در توليد چه ميكنيم؟ اسلام براي توليد برنامه ميدهد: توليد اشياء تخريبي حرام است، توليد اشياء تحذيري حرام است. توليد اشياء اشرافي با نياز ملت به چيزهاي ديگرحرام است يعني ملتي كه سيب زميني و پياز و گندم و جو او احياناً بايد از جاي ديگري بيايد، بر ميدارد جاسيگاري ميسازد. صد نوع جاسيگاري هست اما سيب زميني و جو و گندم نيست و سابق شعارهايي ميدادند. همان زماني كه گندم و نان و آب ما از خارج ميآمد، ميگفتند: ما در استقلال زندگي ميكنيم. همان وقتي كه ميگفت در استقلال زندگي ميكنيم، يادم نميرود يك وقت همان رئيسشان ميگفت ما كشورمان مستقل است. گفتيم بله همان وقت كه ميگويد مستقل هستم، اگر يك چاقو شكمش بزنيد، گندم امريكا بيرون ميريزد
وضعیت اقتصادی کشورهای اسلامی در قرون سابق
الف) در "احسن التقاسیم " در مورد حجاز اینگونه نقل شده که : اقتصاد حجاز هميشه وابسته به مصر بوده است. يمن از آن آل زياد بوده كه اصلشان از همدان است. ابن طرف عثّر را دارد. صنعا نيز فرمانروائى دارد، ولى ابن زياد برايش وجوهى مىفرستد تا خطبه بنام او باشد، و گاهى عدن از دست ايشان بيرون مىرود. آل قحطان در كوهستانند، ايشان كهنترين شاهان يمن هستند. علويان بر صعده حكومت مىكنند (و امير المؤمنين خوانده مىشوند و لقبهاى داعى و ناصر و هادى دارند) و براى آل زياد خطبه مىخوانند (و چه بسا همه يادشدگان بنام آل زياد خطبه كنند. و گاه عدن از دست ايشان بيرون ماند) ايشان دادگرترين مردمند.عمان از آن ديلميان است. هجر به دست قرمطيان است. أحقاف فرمانروائى از خود دارند.ماليات و گمرك: در جدّه از هر بار گندم نيم دينار مىستانند، از هر خرجين بار، يك كيل بر مىدارند و از هر سبد پوشاك شطوى سه دينار، از هر سبد دبيقى «4» دو دينار، هر بار پشم دو دينار. در عثّر از هر بار يك دينار، و از يك سلّه زعفران يك دينار، و همچنين از هر سر برده.اين شهر بازارهائى نيكو با نرخهاى ارزان و ميوه بسيار دارد. در شهرهاى تبن مسلمان هست، و همچنين در معدن مس و در أطرابزند نيز مسلمانان هستند، كوتاهترين راه به قسطنطينيه از اين سرزمين است و از اين روى به وصف آن پرداختم. مرز اين بخش ملطيه و شهرهايش بود كه دشمن ويرانش كرده است. (8)
ب) یمن: صاحب "آثار العباد" گوید: یمن ،ولايتى است وسيع. ابتداى آن از عمان و انتهاى آن تا نجران. در آن ولايت، سالى چهاربار، زراعت كنند و درختان ايشان، سالى دوبار ميوه دهد. و چون، هميشه سبز است آن ولايت را «خضراء» نيز گويند. اهل آن ولايت، ممدوح به امانتاند.قال صلى اللّه عليه و آله و سلم: انى لاجد نفس الرحمن من صوب اليمن. اراد به نصرة الاوس و الخزرج. و قال ايضا: الايمان يمان و الحكمة يمانية.اصمعى گويد كه چهار چيز مخصوص يمن است كه در هيچ جا نيست: ورس، كندر، خطر و عقيق.و ولايت عاد، در يمن بود. حق تعالى باد بر آن مملكت مسلط نموده، خراب ساخت و حال، زمين و ولايت عاد، در زير تلهاى ريگ مانده و معين است، و آيه شريفه نيز در اين باب وارد است. (9)
ج) بحرينولايتى است ميان بصره و عمان و در كنار دريا واقع است. در دريايى هم كه در كنار آن ولايت است، مرواريد بدست آيد كه احسن انواع مرواريد است. صاحب آثار البلاد نوشته است كه مرواريد را در ميان صدف، از دريا درآرند و تا به بحرين نرسانند، خلقت مرواريد در ميان صدف كامل نشود و هيچكس از پادشاهان را چنين مداخلى نيست. (10)
اقتصاد در قرآن
1 - اسلام امت مقتصد است
وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ(11) و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده (قرآن) را برپا دارند از آسمان و زمين روزى خواهند خورد، جمعى از آنها ميانهرو هستند ولى اكثرشان اعمال بدى انجام مىدهند. در تفسیر نمونه چنین بیان شده که: شك نيست كه منظور از بر پا داشتن مقررات تورات و انجيل، عمل به اصول آنها است، اصول تعليمات انبياء در همه جا يكسان است و تفاوت در ميان آنها تفاوت" كامل" و" اكمل" است و اين منافات با آن ندارد كه بعضى از احكام آئين قبل را، بوسيله بعضى از احكام آئين بعد نسخ كند.نظرى به ثروتهاى عظيم مادى و نيروهاى فراوان انسانى كه امروز در دنياى بشريت بر اثر انحراف از اين تعليمات به صورت سلاحهاى مرگبار و كشمكشهاى بىدليل و كوششهاى ويرانگر، نابود مىگردد، دليل زنده اين حقيقت است، امروز حجم ثروتهايى كه در جهت تخريب دنيا- اگر درست بينديشيم- به كار مىرود، هر گاه بيشتر از ثروتهايى كه در مسيرهاى سازنده مصرف مىشود نباشد از آن هم كمتر نيست . امروز مغزهاى متفكرى كه براى تكميل و توسعه و توليد سلاحهاى جنگى و كشمكشهاى استعمارى كار مىكند، قسمت مهمى از نيروهاى ارزنده انسانى را تشكيل مىدهد، و چقدر نوع بشر به اين سرمايهها و اين مغزهايى كه بيهوده از بين مىرود، براى رفع نيازمنديهايش محتاج است، و چقدر چهره دنيا زيبا و خواستنى و جالب بود اگر همه اينها در راه آبادى به كار گرفته مىشدند.(12) اين تعبير در باره اقليت صالح اهل كتاب، در آيات 159 و 181 سوره اعراف و 75 آل عمران نيز ديده مىشود.(13) مرحوم علامه طباطبایی ذیل این جمله"مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ" میفرماید: اقتصاد" به معناى گرفتن قصد، و قصد به معناى ميانه است، پس اقتصاد به معناى ميانه روى در امور و پرهيز از افراط و تفريط در امور است، و امت مقتصده امتى است كه در امر دين و تسليم نسبت به دستورات الهى ميانه رو و معتدل باشد. اين آيه شريفه مطلب تازهاى را بيان مىكند و آن اينست كه آنچه تا كنون از معايب و پليدىهاى اهل كتاب بر شمرديم مربوط به فرد فرد آنها نيست چه در بين اهل كتاب هم مردمى معتدل و ميانه رو بودهاند كه هيچ يك از اين معايب و كجرويها را نداشتهاند و اگر مىبينيد گفتار گذشته ما بطور عموم بود، مصحح آن اين بود كه اكثريت اهل كتاب همان آلودگان بودند و مردان پاك در آنها اندك و انگشت شمار بودند، از اين لحن بخوبى استفاده مىشود كه قرآن عزيز تا چه اندازه رعايت حق و انصاف را مىكند، و تا چه پايه در حفظ حق مراقبت دارد، و چگونه رضا نمىدهد حقى از حقوق پامان شود، اگر چه بسيار اندك باشد، اين نكته از مطاوى آيات و جملات سابق هم كه مىفرمود:" وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ" و يا مىفرمود:" وَ تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ" و يا مىفرمود:" وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ" استفاده ميشد، چه در نيمه اين جملات مطلب را به اكثريت آنان نسبت داده نه به همه، ليكن هيچ كدام از اين جملات مورد بحث صراحت ندارد، زيرا در اين جمله از آن اقليت صالح قدردانى كرده و نامشان را به نيكى برده است . (14)در جای دیگر نیز لفظ "مقتصد که بمعنای میانه روی است بیان گردیده است. میفرماید: وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ (15)و هنگامى كه موجى همچون ابرها (در سفرهاى دريايى) آنها را بپوشاند (و بالاى سر آنها قرار گيرد) خدا را با اخلاص مىخوانند، اما هنگامى كه آنها را به خشكى نجات داد بعضى راه اعتدال را پيش مىگيرند (و به ايمان خود وفادار مىمانند در حالى كه بعضى ديگر فراموش كرده راه كفر پيش مىگيرند) و آيات ما را هيچكس جز پيمانشكنان كفران كننده انكار نمىكنند .2 - صرفه جوئی راهکاری اساسی در اسلام
كلمه" اسراف" كلمه بسيار جامعى است كه هر گونه زياده روى در كميت و كيفيت و بيهودهگرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مىشود، و اين روش قرآن است كه به هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصيه مىكند.(16) يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (17)اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمىدارد. در تفسیر نمونه چنین بیان شده که: چون طبع زياده طلب انسان، ممكن است از اين دو دستور سوء استفاده كند و به جاى استفاده عاقلانه و اعتدالآميز از پوشش و تغذيه صحيح، راه تجمل پرستى و اسراف و تبذير را پيش گيرد، بلافاصله اضافه مىكند" ولى اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمىدارد" (وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين در سوره فرقان و در بیان" عباد الرحمان " میفرماید:وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (18)که از جمله خصال و فضائل خلقى اهل ايمان آنستكه در هزينه زندگى پيوسته ميانه روى و صرفهجوئى را رعايت مىنمايند و هرگز اسراف و زيادهروى در انفاق و بذل مال چه براى رفع نيازهاى خود و يا در باره ديگران نمىنمايند و همچنين از امساك مال بىمورد و از رذيله آز و حرص در جمع مال پرهيز مىنمايند و طريقه اقتصاد و رعايت همه جانبه را در بذل مال در نظر ميگيرند. (19) و روایات در این باب بسیار زیاد است که برای نمونه میتوان دو روایت ذکر نمود:1 - در تفسير عياشى از ابان بن تغلب روايت شده كه گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: خيال مىكنى كه اگر خداوند به كسى نعمتى مىدهد از كرامت آن كس است؟ و اگر دريغ مىدارد از خوارى او است؟ نه، چنين نيست، مال مال خدا است كه به وديعه بدست هر كس بخواهد مىسپارد، و خوردن، آشاميدن، پوشيدن، نكاح و سوارى و ساير انواع تصرفات در آن را مباح كرده به شرطى كه رعايت اعتدال و اقتصاد را بنمايند و ما زاد آن را به فقراى مؤمن رسانيده يا با آن امور خود را اصلاح كنند، و گر نه همه آن تصرفات حرام خواهد بود. آن گاه جمله" وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ" را تلاوت نمود. سپس فرمودند: آيا مىپندارى خدا كسى را در مالى كه به او داده امين مىكند كه اسبى به ده هزار درهم بخرد با اينكه اسبى به ارزش بيست درهم او را كفايت مىكند، وكنيزى به بهاى هزار دينار بخرد با اينكه كنيزى به قيمت بيست درهم براى او كافى است، و از طرف ديگر بفرمايد اسراف نكنيد چون خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد . (20) 2- در كافى به سند خود از اسحاق بن عبد العزيز از بعضى از اصحاب خود نقل كرده كه گفت: خدمت امام صادق (ع) عرض كردم در راه مكه بوديم و مىخواستيم احرام ببنديم لذا نوره كشيديم، و چون سبوس همراه نداشتيم كه به بدن خود بماليم و اثر نوره را از بدن بزداييم ناگزير قدرى آرد به خود ماليده و با آن رفع حاجت نموديم، من ناگهان به اين فكر افتادم كه اين چه كارى بود كردم، و خدا مىداند كه چقدر ناراحت شدم. حضرت فرمود: آيا ترس تو از اين جهت است كه مبادا اسراف كرده باشى؟ عرض كردم: آرى، فرمود: ناراحت مباش در هر چيزى كه بدن را اصلاح كند اسراف نيست. من خودم بارها شده كه دستور دادهام مغز استخوان برايم بياورند تا بدنم را چرب كنم، روغن زيتون آوردهاند، و من به خود ماليدهام، اين اسراف نيست،" اسراف" عبارت است از كارى كه مال را ضايع كند، و به بدن ضرر برساند.عرض كردم:" اقتار" چيست؟ فرمود: اقتار اين است كه انسان با قدرت بر تحصيل غذاى گوارا به نان و نمك اكتفاء كند. عرض كردم، پس اقتصاد به چه معنا است. فرمود::اقتصاد اين است كه انسان همه رقم غذا از قبيل نان، گوشت، شير، سركه و روغن بخورد . (21)3 – مصارف زکات راهکار مهم اقتصادی اسلام
بدون شك يكى از ابتدايى و ضرورىترين مساله، به هنگام تشكيل حكومت تشكيل" بيت المال" است كه به وسيله آن نيازهاى اقتصادى حكومت بر آورده شود، نيازهايى كه در هر حكومتى بدون استثناء وجود دارد.به همين دليل يكى از نخستين كارهايى كه پيامبر ص در مدينه انجام داد تشكيل بيت المال بود كه يكى از منابع آن را" زكات" تشكيل مىداد، و طبق مشهور. (22)اين حكم در سال دوم هجرت پيامبر ص تشريع شد از آيات مختلف قرآن از جمله آيه 156 سوره اعراف، و آيه 3 سوره نمل، و آيه 4 سوره لقمان، و آيه 7 سوره فصلت كه همه از سورههاى مكى هستند، چنين استفاده مىشود كه حكم وجوب زكات در مكه نازل شده است، و مسلمانان موظف به انجام اين وظيفه اسلامى بودهاند، ولى به هنگامى كه پيامبر ص به مدينه آمد و پايه حكومت اسلامى را گذارد و طبعا نياز به تشكيل بيت المال پيدا كرد، از طرف خداوند ماموريت يافت كه زكات را از مردم شخصا بگيرد (نه اينكه خودشان به ميل و نظر خود در مصارف آن صرف كنندآيه شريفه خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ... (23) در اين هنگام نازل، شد، و مشهور اين است كه اين در سال دوم هجرت بود، سپس مصارف زكات به طور دقيق در آيه مورد بحث كه آيه 60 سوره توبه است بيان گرديد، و جاى تعجب نيست كه تشريع اخذ زكات در آيه 103 باشد و ذكر مصارف آن كه مىگويند در سال نهم هجرت نازل شده در آيه 60، زيرا مىدانيم آيات قرآن بر طبق تاريخ نزول جمعآورى نشده، بلكه به فرمان پيامبر ص هر كدام در مورد مناسب قرار داده شده است .إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم (24)زكات مخصوص فقراء و مساكين و كاركنانى است كه براى (جمعآورى) آن كار مىكنند، و كسانى كه براى جلب محبتشان اقدام مىشود، و براى (آزادى) بردگان، و بدهكاران، و در راه (تقويت آئين) خدا، و واماندگان در راه، اين يك فريضه (مهم) الهى است و خداوند دانا و حكيم است. در ميان مفسران گفتگو است كه آيا فقير و مسكين، مفهوم واحدى دارند و به عنوان تاكيد در آيه فوق ذكر شدهاند؟ و بنا بر اين مصارف زكات، هفت مصرف مىشود، و يا اينكه دو مفهوم مخالف دارند؟غالب مفسران و فقها احتمال دوم را پذيرفتهاند، ولى در ميان طرفداران اين عقيده، نيز در تفسير اين دو كلمه، گفتگوهاى زيادى است، اما آنچه نزديكتر به نظر مىرسد اين است كه" فقير" به معنى كسى است كه در زندگى خود كمبود مالى دارد، هر چند مشغول كسب و كارى باشد و هرگز از كسى سؤال نكند، اما" مسكين" كسى است كه نيازش شديدتر است و دستش از كار كوتاه است، و به همين جهت از اين و آن سؤال مىكند.(شاهد اين موضوع، نخست ريشه لغت مسكين است كه از ماده" سكون" گرفته شده، گويا چنين كسى بر اثر شدت فقر، ساكن و زمينگير شده است)سيره قطعى پيغمبر ص و امامان اهل بيت ع و ياران آنها نيز اين معنى را تاييد مىكند، به علاوه با توجه به اينكه زكات يك ماليات اسلامى است و حكومت اسلامى موظف است آن را از مردم وصول كند، و هدف از تشريع آن رفع نيازمنديهاى گوناگون جامعه اسلامى مىباشد، طبعا چگونگى مصرف آن در اين مصارف هشتگانه بستگى به ضرورتهاى اجتماعى از يك سو، و نظر حكومت اسلامى از سوى ديگر دارد با توجه به اينكه اسلام به صورت يك مكتب صرفا اخلاقى، و يا فلسفى و اعتقادى، ظهور نكرد، بلكه به عنوان يك" آئين جامع" كه تمام نيازمنديهاى مادى و معنوى در آن پيشبينى شده، پا به عرصه ظهور گذاشت، و نيز با توجه به اينكه اسلام، از همان عصر پيامبر ص، با تاسيس حكومت همراه بود، و همچنين با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مىشود كه نقش بيت المال، و زكات كه يكى از منابع درآمد بيت المال است، از مهمترين نقشها است شك نيست كه هر جامعهاى داراى افرادى از كار افتاده، بيمار، يتيمان بىسرپرست، معلولين، و امثال آنها ميباشد كه بايد مورد حمايت قرار گيرند.و نيز براى حفظ موجوديت خود در برابر هجوم دشمن، نياز به سربازان مجاهدى دارد كه هزينه آنها از طرف حكومت پرداخته مىشود، همچنين كارمندان حكومت اسلامى، دادرسان و قضات، و نيز وسائل تبليغاتى و مراكز دينى، هر كدام نيازمند به صرف هزينهاى است كه بدون يك پشتوانه مالى منظم، و مطمئن، سامان نمىپذيرد. به همين دليل در اسلام مساله زكات كه در حقيقت يك نوع" ماليات بر- درآمد و توليد و" ماليات بر ثروت راكد" محسوب مىشود، از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در رديف مهمترين عبادات قرار گرفته، و در بسيارى از موارد با نماز همراه ذكر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است! حتى در روايات اسلامى مىخوانيم كه اگر حكومت اسلامى از شخص، يا اشخاصى، مطالبه زكات كند، و آنها در برابر حكومت، ايستادگى كنند و سرباز زنند، مرتد محسوب مىشوند، و در صورتى كه اندرزها در مورد آنها سود ندهد، توسل به نيروى نظامى، در مقابل آنها جايز است، داستان اصحاب رده (همان گروهى كه بعد از پيامبر ص سر از پرداخت زكات باز زدند و خليفه وقت به مبارزه با آنها برخاست و حتى على ع اين مبارزه را امضاء كرد و شخصا يكى از پرچمداران در ميدان جنگ بود) در تواريخ اسلام مشهور است . (25)4 – مصرف خمس
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير ٌ (26) . و بدانيد هر گونه غنيمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بى ايمان يعنى روز جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان آوردهايد، و خداوند بر هر چيزى قادر است.اين آيه شريفه راجع بمسئله خمس است كه يكى از كتب فقهيه كتاب خمس است و خمس مطابق مذهب شيعه به هفت چيز تعلق ميگيرد: 1- معادن ذخائر زيرزمين از فلزات و جواهرات و نفت و نمك و امثال آنها 2- كنز و آن دفينههائيست كه زير زمين مخفى ميكنند و اين دو حد نصابش 20 دينار است كه 15 مثقال صيرفى طلاى سكهدار باشد يعنى قيمت مطابق اين مقدار باشد كه كمتر از آن خمس ندارد مگر از جهت ارباح مكاسب كه بيايد 3- غوص چيزهايى كه از ته دريا استخراج ميكنند مثل لؤلؤ و مرجان و نحو اينها و نصابش يك دينار است 18 نخود طلاى مسكوك 4- زمينى كه اهل ذمّه يهود، نصارى، مجوس، از مسلمين خريدارى كنند 5- مال حلال مختلط بحرام كه مقدار حرامش و صاحبانش معلوم نباشد .(27) 6- غنائم دار الحرب مشروط بشرائط مقرره در كتب فقهيه كتاب جهاد 7- ارباح مكاسب از تجارات و صناعات و زراعات و اجارات و غير اينها از كليه استفادات بعد از وضع مئونه ساليانه خود و عيالات و مصارف مشروعه مثل زيارات و ضيافات و توسلات و امثال اينها و اين چهار چيز حدّ نصاب ندارد.و مصرف خمس شش سهم است سه سهم آن كه سهم خدا و رسول و ذى القربى باشد سهم امامش مينامند و در دوره غيبت در تحت نظر مجتهد جامع الشرائط و اذن آن بايد مصرف شود مطابق فتواى مرجع تقليد، و سه سهم كه يتامى و مساكين و ابناء سبيل باشد سهم ساداتش مينامند بهر كدام از اين سه طايفه داده شود كافيست . مرحوم طیب در تفسیر و توضیح از این آیه چنین میفرماید:"وَ اعْلَمُوا"خطاب بجميع مكلفين است تا قيامت چنانچه تمام احكام اسلامى از اين باب است" أَنَّما غَنِمْتُمْ" مفسرين بغنائم دار الحرب تفسير كردند لكن معناى غنيمت استفاده است و ماء ما غنمتم موصوله عموم دارد بخصوص بقرينه مِنْ شَيْءٍ تمام استفادات را ميگيرد از مذكورات، معادن، كنوز، غوص، ارباح مكاسب، غنائم دار الحرب فقط شمولش لارض مشتراى اهل ذمه و حلال مختلط بحرام معلوم نيست و بدليل خارج وجوب خمس آنها ثابت شده از اخبار "فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ" لام اختصاص است و اختلاف شد بين فقهاء كه نحوه اختصاص چه نحوه است، بعضى گفتند لام ملكيت است و ارباب خمس بنحو اشاعه مالك هستند، بعضى گفتند نظير منذور التصدق است ملك مالك است و لكن تصرفش حرام است تا اداء خمس نكرده، بعضى گفتند مجرد حق است كه ارباب خمس حقى دارند كه باين مال تعلق گرفته مثل حق ديان بمال مفلس بعد الحجر و حق ديان باموال متوفى كه تصرفات وارث نافذ نيست و همچنين تصرفات مفلس و حق وجه اخير است و اما بنحو اشاعه و شركت مسلما ارباب خمس تا بآنها داده نشود آثار ملكيت بر آنها بار نميشود كه بتوانند نقل و انتقال نمايند يا مهر عيال قرار دهند يا اگر وفات كنند بوارث منتقل شود چنانچه در مشاعات چنين است، و اما نظير منذور التصدق آنهم باطل است زيرا ارباب صدقه هيچگونه حقى بمال ندارند و اگر مالك اتلاف نمود خلف نذر كرده و بايد كفاره نذر دهد و اگر تلف شد بدون اختيار چيزى بر او نيست، بلكه وجه اخير كه مالك نميتواند تصرف كند و اگر تصرف كرد تصرفش نافذ نيست و اگر تلف شد يا اتلاف كرد بذمه او تعلق ميگيرد" و للرسول" و البته سهم الهى را بايد داد خدمت رسول او ميداند كه بچه مصرفى صرف كند نه مثل بعض عامه كه گفتند مصرف كعبه بايد نمود و بعضى مصرف قشون و اسلحه گفتند، و بعضى گفتند حق خدا و پيغمبر يكى است و پنج سهم است آنهم بوفات حضرت رسالت باطل شد بدليل حديث مجعول ابى بكر (نحن معاشر الانبياء لا نورث)" وَ لِذِي الْقُرْبى" كه مذهب اماميه است كه بامام وقت بايد داد و در غيبت بنايب عامّ مجتهد جامع الشرائط و سهم خدا و رسول را هم بايد بامام داد لمكان نيابت و اينكه او ميداند بچه مصرفى صرف فرمايد و توهّم اينكه بايد دفن كرد يا وصيت نمود تا ظهور حضرت بقية اللَّه (عج) توهّم فاسدى است و تضييع حق خدا و رسول و امام است، و اما عامه گفتند حق ذى القربى هم بعد از حضرت رسالت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باطل شد زيرا ابا بكر و عمر اين دو خليفه منع كردند و فعل آنها حجت است و بعضى گفتند ذى القرباى خود مالك است كه صله رحم باشد"وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ" نكته- در آن سه سهم اوّلى تعبير بلام فرمود للَّه و للرسول و لذى القربى و در اين سه سهم اخير فرمود و اليتامى و المساكين و ابن السبيل بدون ذكر لام و جهتش اينست كه آن سه سهم شخصى است و اين سه سهم كلى است يعنى روى عنوان يتيم و مسكين و ابن سبيل است بهر مصداقى از اين عنوان داده شود كافيست بلكه لازم نيست مراعات هر سه عنوان بلكه اين سه سهم كه عبارت از نصف خمس است بهر يك از اين سه عنوان داده شود كافى است.مسئلة- مجتهد جامع الشرائط كه آن سه سهم كه سهم امام است بايد مصرف كند بمصرفى كه قطع برضاى امام داشته باشد ولى مالك بايد يقين داشته باشد كه آن مجتهد مطابق فتواى مرجع تقليد مالك مصرف ميكند و ميتوان باذن مجتهد خود مالك مصرف كند و اذن لازم نيست از خصوص مرجع تقليد باشد بلكه باذن هر مجتهدى ميتوان مصرف نمود."إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ"یعنی اداء خمس فقط بر مؤمن واجب باشد زيرا احكام الهى بر سرتاسر عالم تا صفحه قيامت ثابت است بلكه مراد اين است كه غير مؤمن خمس نميدهد و قبول ندارد بلكه ميگويند كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى خويشان خود اين حكم را فرمود و نكته ديگر كه از صريح اين جمله استفاده ميشود اينكه خلفاء جور مثل ابا بكر و عمر و عثمان و اتباع آنها از اهل سنّة كه منكر خمس شدند مؤمن باللّه نيستند فقط شيعه اثنى عشر است و بسيار تعجب است از آن ملعونى كه ترويج مذهب عامه ميكند و اين دو خليفه را مؤمن صالح ميداند سهم امام عليه السّلام را ميگيرد و مىبلعد اگر تو معتقد بآنها هستى پس اصلا خمس را بايد منكر باشى چه رسد بسهم امام و اگر سهم امام حق است و بايد داد پس آنها را بايد مؤمن ندانى نعوذ باللّه بعلاوه آنها فقط منحصر ميدانند بغنائم دار الحرب و اين از ارباح مكاسب ميگيرد. (28) برخی چنين تصور مىكنند، كه اين ماليات اسلامى كه بيست درصد بسيارى از اموال را شامل مىشود و نيمى از آن اختصاص به سادات و فرزندان پيامبر ص دارد، يك نوع امتياز نژادى محسوب مىشود و ملاحظات جهات خويشاوندى و تبعيض در آن به چشم مىخورد، و اين موضوع با روح عدالت اجتماعى اسلام و جهانى بودن و همگانى بودن آن، سازگار نيست.پاسخ كسانى كه چنين فكر مىكنند شرائط و خصوصيات اين حكم اسلامى را كاملا بررسى نكردهاند زيرا جواب اين اشكال به طور كامل در اين شرائط نهفته شده است.توضيح اينكه" اولا" نيمى از خمس كه مربوط به سادات و بنى هاشم است منحصرا بايد به نيازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتياجات يك سال، و نه بيشتر، بنا بر اين تنها كسانى از آن مىتوانند استفاده كنند كه يا از كار افتادهاند، و بيمارند، و يا كودك يتيم و يا كسان ديگرى كه به علتى در بنبست از نظر هزينه زندگى قرار دارند.بنا بر اين كسانى كه قادر به كار كردن هستند، (بالفعل و يا بالقوة) مىتوانند در آمدى كه زندگى آنها را بگرداند داشته باشند هرگز نمىتوانند از اين قسمت خمس استفاده كنند و جملهاى كه در ميان بعضى از عوام معروف است كه مىگويند سادات مىتوانند خمس بگيرند، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد، گفتار عوامانهاى بيش نيست، و هيچ گونه پايهاى ندارد.ثانيا: مستمندان و نيازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چيزى از زكات مصرف كنند، و بجاى آن مىتوانند تنها از همين قسمت خمس استفاده نمايند ؟ثالثا: اگر سهم سادات كه نيمى از خمس است، از نيازمندى سادات موجود بيشتر باشد بايد آن را به بيت المال ريخت و در مصارف ديگر مصرف نمود همانطور كه اگر سهم سادات كفايت آنها را ندهد بايد از بيت المال و يا سهم" زكات" به آنها داد با توجه به جهات سهگانه فوق روشن مىشود كه در حقيقت هيچگونه تفاوت از نظر مادى ميان سادات و غير سادات گذارده نشده است.نيازمندان غير سادات مىتوانند مخارج سال خود را از محل زكات بگيرند ولى از خمس محرومند، و نيازمندان سادات تنها مىتوانند از محل خمس استفاده كنند، اما حق استفاده از زكات را ندارند.در حقيقت دو صندوق در اينجا وجود دارد،" صندوق خمس" و" صندوق زكات" و هر كدام از اين دو دسته تنها حق دارند از يكى از اين دو صندوق استفاده كنند آن هم به اندازه مساوى يعنى به اندازه نيازمندى يك سال. (دقت كنيد) ولى كسانى كه دقت در اين شرائط و خصوصيات نكردهاند چنين مىپندارند كه براى سادات سهم بيشترى از بيت المال قرار داده شده است و يا از امتياز ويژهاى برخوردارند. (30).
5 – مال حرام و ربا آفت اقتصاد اسلامی
از نظر قرآن ،مال حرام و ربا آفت اقتصاد اسلامی است. آيات و روایات در مذمت آنها بسيار استيا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً (31) اى كسانى كه ايمان آوردهايد نخوريد اموال خود را بين خود بطريق باطل و غير مشروع مگر بتجارت از روى تراضى طرفين از خودتان و نكشيد خود را محققا خداوند بشما رءوف و مهربانست . مراد از اكل مطلق تصرفات است تصرف مالكانه و اين اطلاق در تمام السنه متعارف است ميگويند فلان مال فلان را خورد يعنى تصرف و اتلاف نمود نه مراد اكل مقابل شرب است و مراد از (اموالكم) اموال يكديگر است نه اموال شخصى خود بقرينه (بينكم) و مراد از باطل غير مشروع است مثل قمار و سرقت و رباء و غصب و ظلم و معاملات باطله مثل ثمن خمر و خنزير و مكاسب محرمه و ساير انحاء باطله و تفسير ببعض اينها در اخبار از باب بيان مصداق است چنانچه مكرر گفته شده منافى با عموم نيست إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ اكثر مفسرين و فقهاء گفتند اين استثناء منقطع است زيرا تجارة عن تراض اكل مال بباطل نيست تا استثناء متصل باشد مثل جاءني القوم الا حمارهم لكن تحقيق وفاقا لبعض المحققين اينست كه استثناء متصل است و كلمه بالباطل بمنزله علت است براى حكم كانه ميفرمايد لا تأكلوا اموالكم بينكم الا بالتجارة عن تراض لانه اكل بالباطل حتى مثل جاءني القوم الا حمارهم هم استثناء متصل است زيرا قرينه الا حمارهم دلالت دارد كه معنى اينست كه جاءني القوم مع خدمهم و مراكبهم الا حمارهم، بلكه ميتوان گفت استثناء منقطع نداريم و از اين بيان دفع اشكال ديگران را هم ميتوان نمود. (32).
الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَس (33)
كسانى كه ربا ميخورند در قيامت قيام نميكنند مگر مانند كسى كه شيطان او را مسّ كرده باشد (جن زده باشد) و نيز ميفرمايد
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (34)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد رها كنيد آنچه از ربا نزد ديگران باقيمانده اگر ايمان داريد پس اگر ترك نكرديد بدانيد كه در جنگ با خدا و رسول او هستيدو همچنین روایات در این باب بسیار زیاد است . حضرت رسول (ص) فرمودند: رايت فى جهنّم قوم بطونهم كالبيوت الواسعة العظيمة سقطوا فى طريق اهل جهنم يمرّ عليهم آل فرعون و يضعون ارجلهم على بطونهم و يمضون فسئلت جبرئيل عنهم فقال هؤلاء الّذين يأكلون الربوا. ديدم در جهنم گروهى را كه شكمهايى مانند اطاقهاى گشاده و بزرگ داشتند و در راه جهنم افتاده بودند و آل فرعون بر آنها ميگذشتند و پاهايشان را بر شكمهاى آنان ميگذاردند و ميرفتند از جبرئيل پرسيدم اينها كيستند؟ گفت كسانى كه ربا ميخورند) و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمودند:«يملأ بطونهم من الحيّات و يرقق جلدهم بحيث يشاهد الناظرون»شكمهاى ربا خواران را از مارها پر ميكنند و پوست آنان نازك ميشود بطورى كه نظر كنندگان مشاهده مينمايند. (35)
عوامل پیشرفت اقتصادی در بیانات امام و رهبری
1 – روحانیت مدافع اقتصاد و پیشرفت است.
2 – دشمن عامل عقب گردی اقتصادی
3 – اسراف عامل رکود اقتصادی
4 - از مصداقهاي عدالت، مبارزهي با فساد مالي و اقتصادي
5 - عامل اصلی استقلال ،محکم کردن پایه های اقتصادی است.
6 - دشمن، سه هدفِ اصلی را دنبال میکند
7 - بزرگتربن وطیفه برای اقتصاد خدمت به مردم
پي نوشت ها :
1 .لقمان/ 19
2 . فاطر/32
3 . فرقان/67
4 . كلمات قصار نهج البلاغه ،140
5 . نشريه مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق عليه السلام نشريه پژوهشي، آموزشي و اطلاع رساني ،شماره 16 الي 19
6 . انديشه هاي اقتصادي در نهج البلاغه ،دكتر سيد محسن حائری
7 . نظری به اقتصاد اسلامی، شهید مطهری، 15
8 . احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم/ترجمه، ج1، ص ، 20
9 . آثار البلاد و اخبار العباد، ص ، 113
10 .آثار البلاد و اخبار العباد، ص ، 125
11 . المائدة /66
12 .تفسير نمونه، ج4، ص ، 456
13 . تفسير نمونه، ج4، ص ، 456
14 . ترجمه الميزان، ج6، ص ،54
15 . لقمان / 32
17 . تفسير نمونه، ج6، ص ، 149
17 . الأعراف /31
18 . الفرقان / 67
19 . انوار درخشان، ج11، ص ، 49
20 . تفسير عياشى ج 2 ص 11
21 . فروع كافى ج 4 ص 53 حديث شماره 12
22 . تفسير نمونه، ج8، ص ، 4
23 . توبه/103
24 . توبة / 60
25 . تفسير نمونه، ج8، 11
26 . الأنفال / 41
27 . أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص ، 126
29 . أطيب البيان في تفسير القرآن، ج6، ص ، 128
30 . تفسير نمونه، ج7، ص ، تا182-185
31 . النساء /29
32 . أطيب البيان في تفسير القرآن، ج4، ص ، 62
33 . بقره/276
34 . بقره/278
35 . أطيب البيان في تفسير القرآن، ج1، ص ، 235
36 . صحيفه امام جلد 1 سخنراني در جمع طلاب و اهالي قم ،"11 آذر 1341
37 . صحيفه امام جلد 1 ،سخنراني در جمع روحانيون و اهالي قم
38 . صحيفه امام جلد 1عنوان ، پيام به ملت ايران "اظهار تأسف از تسلط اسرائيل و عمال آنها بر ايران"
39 . بيانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا ع 1/1/88
40 . بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعه تهران79/09/25
41 . بيانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا ع 1/1/88
42 . بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار گروه كثيرى از كارگران و كارآفرينان/سال 1387
43 . بيانات مقام معظم رهبري/ ديدار با معلمان/12/2/86
1 –قرآن کریم
2 .سید رضی، شرح و ترجمه نهج البلاغه، پنجم، فیض الاسلام ، تهران ، موسسه تالیفات فیض الاسلام ،1379
3 .ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، سوم ، بیروت ، دار صادر ، 1404ه.ق
4 .مقدسی ، ابوعبدالله محمد بن احمد، ترجمه احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم،اول، م. علی نقی منزوی،تهران، شرکت مولفان و محققان ایران،1361
5 .همدانی ابن الفقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق، ترجمه البلدان، اول، ح . مسعود،تهران،بنیاد فرهنگ ایران،1349 ش
6 .کلینی ،ثقه الاسلام، ترجمه اصول کافی،اول، حاج سید جواد مصطفوی، تهران، اسلامیه،1377
7 .مکارم شیرازی ، ناصر، تفسیر نمونه، اول/تهران، دار الکتب الاسلامیه،1374 ش
8 .طباطبایی ،علامه سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، پنجم ،موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، جامعه مدرسین،1374ش
9 .طیب،سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم،تهران، انتشارات اسلام،1378 ش
10 .حسینی همدانی ، سید محمد حسین ، انوار درخشان، اول ، تهران،کتابفروشی لطفی،1404ق
11 .امام خمینی، روح الله ، صحیفه امام، اول، موسسه نشر آثار امام خمینی،تهران،1378
12 .نشريه مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق عليه السلام ، نشريه پژوهشي، شماره 16 الي 19 ، پاييز 83 الي تابستان 84
13 .مطهری، مرتضی، نظری به نظام اقتصادی اسلام، چاپ اول ،1368، انتشارات صدرا
14 .حافظ نيا ، محمد رضا ، اوضاع كلي جهان اسلام، اوضاع اقتصادي جهان اسلام ، نشريه پاسدار اسلام،1364
15 .گنجینه نور، مرکز تحقیقات علوم اسلامی، نرم افزار
16 .نور2.5 ، مرکز تحقیقات علوم اسلامی ،نرم افزار
17 .جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات علوم اسلامی، نرم افزار
18 .نور السیره ، مرکز تحقیقات علوم اسلامی ، نرم افزار
19 .منهج النور، مرکز تحقیقات علوم اسلامی ، نرم افزار
20 .کتابخانه دیجیتالی ، نرم افزار عروج، نرم افزار
21 .آیه های انقلاب، گروه فرهنگی بشارت، نرم افزار
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}